مراجع تقلید ایرانی، لبنانی


در مرکز اسلامی شیعیان نیویورک دیدمش. چند ماه قبل. نامش رضا، ملقب به حاج رضا بود. مردی تقریبا شصت ساله. با ریش سفیدی که می‌شد تارهای سیاهش را شمرد و سری تقریبا بدون مو مثل اغلب پدرهای وطنی در این سن و سال.
سر صحبتمان باز شد. او شروع کرد. گمانم این هم از نتایج معاشرت در این دیار است که مثل سابق، این، من نیستم که آغازگر اختلاطم.

کمی کنکاشم کرد و مختصرْ داستان زندگی ام را که شنید، با اشاره به تحصیلات مشابه دخترش در رشته حقوق بحث را ادامه داد. گفت: «دخترم دیگر حجاب نمی‌گذارد. چون در اغلب مصاحبه‌های شغلیِ شرکت‌های خصوصی رد می‌شد. مشاغل دولتی و دانشگاهی هم که حقوقشان بخور و‌ نمیر است. پس مجبور شد مرجع تقلیدش را عوض کند. یک امام لبنانی! لبنانی ها جهان دیده‌ترند. کشورشان تک دینی نیست. معنی عسر و حرج را هم بیشتر درک می‌کنند و البته مقتضیات زمان و مکان را. همین شد که با استفتا از مرجع تقلید جدیدش روسری را از سر برداشت و در اولین مصاحبه‌ی شغلی بعدی، پذیرفته شد. بماند که دیگر سنگینی نگاه آدم‌ها -که بواسطه حجابی که اینجا «لباس شهرت» است- را هم تحمل نمی‌کند.

در مقابلِ سخنش،

ماجرای آن راننده لبنانی را برایش گفتم. همان‌که خواهرش مرجع تقلید خود را به یک ایرانی تغییر داده بود تا بتواند طلاق شرعی‌اش را از شوهر زندانی شده‌اش بگیرد. شوهری که در دادگاه‌های آمریکا گمانم به ۳۰ سال زندان به جرم انتقال سلاح به سوریه محکوم شده بود. 
امام لبنانی با رد تقاضای طلاقش، گفته بود تا آزادی شوهرت باید بسوزی و بسازی! او هم شنیده بود که مراجع ایرانی، اسلام سیاسی اجتماعی را بهتر می‌شناسند پس با یک استفتاء چند جمله‌ای از یکی از مراجع عظام وطن به نتیجه دلخواهش رسید و طلاق شرعی خواهرش را به راحتی گرفت.

حاج رضا، دلیل این تفاوت نگاه را ترس مراجع تقلید ایرانی از عدم ‌مقبولیت اجتماعی و یا سلب مشروعیت‌شان توسط ‌جامعه تندروی مذهبی می‌دانست. اینکه در ایران، اسلام بیشتر نمود ظاهری دارد و با حجاب درهم تنیده است. پس هر سخنی ولو شرعی و عقلانی در تعارض با مفهوم آموخته شده‌ی حجاب، می‌تواند در تضاد با اصول اولیه‌ی حوزوی قلمداد شود و مرجعیت شخص را دچار خدشه‌ای جدی کند.

در ادامه پرسیدمش: زمانی که وطن بودی فکرش را میکردی که روزی دخترت یا همسرت حجاب بر سر نکنند؟
گفت: دخترم از هفت سالگی حجاب داشت. آنهم چادر! مادرش هم پوششی فوق مذهبی داشت. امروز هم صرفا حجاب، کنار گذاشته شده وگرنه ایمان و منش دختر و همسرم در همان حد است، حدی که «در زمان سفرهایم به ایران بیشتر نگران ایمانشان هستم تا زندگیمان در اینجا».

این از آن جملات تکراری بود! از آنها که خیلی از مذهبی ترین‌ها و علما و روحانیون و حتی آیت ا..های «پرشمار» ایرانی ساکن در آمریکا، در پاسخ به سوال «چرا به ایران برنمیگردید؟» بیانش میکنند:
حفظ ایمانمان در اینجا آسان تر است...

از حاج رضا که جدا شدم بیشتر از اینکه به سخنش در مورد تفاوت آراء مراجع تقلید فکر کنم، بدون هرگونه سوگیری مثبت یا منفی، به این فکر میکردم که چه می شود که انسانی که قریب به پنجاه و اندی سال از زندگی‌اش عجین شده با تعریفی از تشیع، با قرار گرفتن در جامعه‌ای چند مذهبی، تنها در عرض پنج سال مذهبش را باز تعریف میکند تا به قول خودش عقلانی تر شود...

SM. R

رازک ..) ۱
مشکات ..

سلام رازک جون🤗خوبی خوشی؟

خیلی جالب بود👍

سلام عزیزم. خوبم شکر، تو چطوری؟ بیان گردی خوش میگذره؟ 😆 ما به جا جهانگردی بیان گردی میکنیم فقط😬

متشکر. از نویسنده اصلیش تشکر میکنیم😜💓

مشکات ..

خداروشکر.خوبم بخوبیت😊😘

اووووف آره جات خالی😅😅😅مگه آدم سیر میشه از اینهمه جاذبه😂😂

 

خداروشکر 💓🌹

آره اصلا کمرشکنه این همه جذابیت و تازگی😬

بچه هستم😊

کسی ک مرجع تقلید نداره حکمش چیه😂😌😌

😂😂😂


ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
ساده که باشی

آدم ها خیلی زود دوستت می شوند

و تو خیلی دیـــــر می فهمی

دشمنت بودند
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان